پارت ۴
÷ حالا که..
- حالا که چییی
÷ هیچی
- بگو بگو
÷ خیلی خب
- بگو
÷ حالا که روهم کراشیم..میخوای بیشتر اشنا شیم
- جدییی میگیی من از خدامههه
÷ خب مبارکه (خنده)
هردومون خندیدیم که یه دفعه سکوت کردم
÷ چی شد؟
- ولی.. تو حاضری کسی که ن*و*د*ش دست ویکتوره دوس دخترت باشه؟
÷ اره خب
- ولی..من احساس بدی دارم
÷ لازم نیست احساس بدی داشته باشی رفیقم هکره
- خدایی؟
÷ اره خدایی
- ممنوننن (کیوت)
÷ وای تو خیلی کیوتی
بغلش کردم
÷ واییی ول کن الان تصادف میکنیممم
- حالا که چییی
÷ هیچی
- بگو بگو
÷ خیلی خب
- بگو
÷ حالا که روهم کراشیم..میخوای بیشتر اشنا شیم
- جدییی میگیی من از خدامههه
÷ خب مبارکه (خنده)
هردومون خندیدیم که یه دفعه سکوت کردم
÷ چی شد؟
- ولی.. تو حاضری کسی که ن*و*د*ش دست ویکتوره دوس دخترت باشه؟
÷ اره خب
- ولی..من احساس بدی دارم
÷ لازم نیست احساس بدی داشته باشی رفیقم هکره
- خدایی؟
÷ اره خدایی
- ممنوننن (کیوت)
÷ وای تو خیلی کیوتی
بغلش کردم
÷ واییی ول کن الان تصادف میکنیممم
- ۵۵
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط